به گزارش خبرگزاری شنو رها فریدی (پژوهشگر موسیقی نواحی و کارگردان سینمای مستند) که به تازگی مستند «چیچکا» که روایتی از زندگی ابراهیم منصفی بود را روانه اکران کرده بود، در نوشتاری به یکی از موسیقیهای اصیل بندر میپردازد. گروه جهله و ساز و آوازی که از قدیمیهای خطه بندرعباس شکل گرفته، در ویدئویی ثبت و ضبط شده است.
رها فریدی در این باره مینویسد:
ضبط آهنگهایی از موزیسینهای بندرعباسی زیرعنوان «گروه جهله» را از سال هشتادوسه آغاز کردم. سال اول در خانهی احمد روان، سال بعد در پیپهسرای هنر و سالهای بعدی در خانهی موسی (پژوهشگر موسیقی) بودم و با میکروفنهایم سفر میکردم درجستجوی موزیسینهای شنیده نشده که معرفشان باشم به دنیایی انباشته از نامهای تکراریِ چندتن که شانس پخش داشتهاند. به جهله که رسیدم، جوانی بیستوسهساله بودم و پرشور. عاشق موسیقی و کنجکاو فرهنگ اجدادیام. پس از اولین ضبط هر سال پاییز به بندر سفر کردم و هر سال نواهای بیشتری ضبط کردم که گرما و صمیمیتشان در همان محل زندگیشان معنا داشت و شاید اگر هم به استودیوهای مجهز دسترسی مییافت گرمی و نرمیشان، سرد و خشک میشد.
جهله کوزهای که قدیم در آن آب خنک میشد، آب شیرینی که در این مناطق خشک، طلاست. همین کوزه نزدیک به شانزده نفر موزیسین مستعد و توانمند راکه بیشترشان ساکن محلهی خواجهعطای بندرعباس بودند، جمع کرد که در پردازش آثارشان کمک کند. هر یک صدایی داشتند و دنیای ذهنی مخصوص خودشان. خالو قنبر راستگو که با نی جفتیاش گذشته را با یک دم برایت زنده میکند. احمد روان که با رپهای محلیاش زندگی و رسوم مردمش را روایت میکند. حمید سعید که با طنزش مسایٔل اجتماعش را وصف میکرد و گرمی صدای گیتارش از یاد نمیرود.
عیسی بلوچستانی که صدای طنین اندازش سوز شروه را بر دلت داغ میگذارد. خواهران و همسر احمد روان که گروه کُر بودند و به موسیقی این مردان لطافت میبخشیدند. مهدی نظری که با سخاوتمندی پیپه سرا را به موسیقی هدیه کرده بود و پیپه مینواخت و موسی کمالی که همراه تمام آنها جهله میزد و خانهاش محل اجتماع گروه بود. خانه موسی آرام بود، کند بود، آشنا بود و هنوز حس بندر قدیم را در خود داشت. نقاشیهایش اتاق را روح جنوب بخشیده بود و سختی ساعتها تمرین و تکرار ضبط را بر ما هموار میکرد. گاهی از ظهر تا شب فقط به یک آهنگ میگذشت تا بهترینِ ممکنش ضبط شود. حسین گردین، علی عرب و فاضل پیش همهی این موزیسینهای منحصربهفرد در آن روزها کنار هم جمع میشدند.
ضبطها که شروع شد هر روز مهمان تازهای میآمد با آواهایش که ثبت شود. اما امروز دیگر اینچنین همدلی و همکاری برای این هنرمندان امکانناپذیر مینماید. مرگ، مهاجرت، تغییر مسیر، کدورت، نفوذ پایتخت، تکروی، گذر ایام و تغییر مرام… همه برایمان همین تنها ثمرهی این گروه را باقی گذاشت که خودش کم چیزی نیست و نزدیک به چهل قطعه موسیقی ناب جنوبی است در سبکهای مختلف و نواهای هنوز تازه و گوشنواز.