مسلم خراسانی در مقالهای به مساله هنر و طبقهبندیهای آن مانند هنر متشخص، فاخر، متعهد و... مقابل هنر مبتذل و سخیف پرداخته و مینویسد: آیا میتوان انتظار داشت که ما همیشه افراد را در حال گوش دادن به موسیقی و سمفونیهای باخ، بتهوون، موتزارت یا زمزمه کردن ترانههایی از بنان، شجریان، خواندن اشعار سعدی، مولانا، حافظ، مطالعه فلسفه افلاطون، کانت، هگل یا تماشای تابلوهای نقاشی داوینچی، دالی، مگریت و فرشچیان ببینیم؟ اگر میتوان چنین انتظاری داشت، این انتظار ما تا چه اندازه منطقی، چه اندازه تحمیلی و چه اندازه قابل وصول است؟