میرعلینقی – چنانکه در این گفتگو صبا را نه فقط آهنگساز و نوازنده که به تنهایی «یک مجموعه فرهنگی و فرهنگساز بزرگ» میداند. این گفتگو در حالی منتشر میشود که مصاحبهشونده در فاصله انجام تا انتشار آن، پدرش را از دست داد. ضمن تسلیت به ایشان، شما را به خواندن متن گفتگو دعوت میکنیم.
آقای ابوالحسن صبا نزد اساتید مسلم دوران خویش موسیقی را آموختند، نقش آن اساتید در درخشش صبا چه بود و شرایط فرهنگی و تاریخی عصری که صبا در آن زندگی میکرد چه تاثیری بر هنر او گذاشت؟
نقش اساتید در درخشش صبا این بود که هر کدام، بخشی از استعداد صبا را پرورش دادند؛ شرایط فرهنگی – تاریخی که صبا در آن زندگی میکرد بسیار شرایط حساس و تعیینکنندهای بود برای اینکه ایشان فرزند عصر مشروطه است و فرزند دههای که تاریخ ایران در آن ورق میخورد، بود؛ بعد از یک رخوت چند صدساله و از دوران میراث قدمایی، رو میآورد به چشیدن تدریجی طعم تجدد و نو شدن روزگار و تغییر مناسبات.
این شرایط مجموعا هم درک عمیقی از میراث گذشته را به صبا داد و هم درک عمیقی از پیشبینی وضعیت آینده و نیازهای حال حاضر و آینده موسیقی را و این احاطه به سه زمان یعنی گذشته، حال و آینده و درک مختصاتش و استعداد بهرهگیری از بهترین ظرفیتها و امکاناتش فقط در شخص ابوالحسن صبا جمع بود فقط در شخص ایشان متجلی بود که به همین دلیل هم لقب استادالاساتید واقعا برازنده ایشان بود.
صبا مامور شد که به رشت برود. برخی گمان بردند به دلیل شرایط و امکانات محدود آنجا شاید پیشرفت صبا متوقف شود، اما نشد؛ او به دنبال آهنگهای محلی شمال کشور رفت و از تلاش برای موسیقی باز نایستاد. دستاورد این دوره از زندگی صبا چه بود؟
آقای صبا مامور شدند به رشت بروند برای اینکه رشت آن موقع از لحاظ تمدن و فرهنگ و افراد کتابخوان و فرهیخته و همچنین انجمن فرهنگی – هنری، تئاتر و انتشار کتاب و روزنامه غنی بود؛ طوری که آن زمان میگفتند رشت دروازه اروپاست.
دستاورد بسیار مهم صبا از این دوران، گلچین کردن این آهنگهای محلی با حس زیباییشناسی بالای خودش بود که بخشی از آن را وارد ردیف خود و بخشی را نیز روی صفحه ضبط کرد. اولین نمونههای عالی در اجرای ویولن و اجرای موسیقی کلاسیک ایرانی با ویولن هم از لحاظ محتوا و هم تکنیک، همین دستاوردهای صبا از سفر شمال است.
بهطور کلی درک صبا از موسیقی محلی ایران چه تاثیری روی آثار بعدی او گذاشت؟
میشود گفت که به اهمیت موسیقی محلی و فولکلور توجه شد، شاید در نسل بعد از اساتیدی مثل میرزا عبدالله، حسینقلی، درویشخان، توجه به موسیقی فولک یا موسیقی نواحی کمتر بود و بیشتر در فضای بسته شهری و فرهنگ اکتسابی خودشان متمرکز بودند ولی صبا دوباره به آن مناطق و به آن فرهنگهایی که بخشهایی از رپرتوار یا کارگاه موسیقی کلاسیک ایرانی از آنجا نشات میگیرد، توجه کرد.
تنبک، سهتار، کمانچه، سنتور، ویولن و حتی پیانو؛ سازهای صبا بودند. صبا در نوازندگی تمام این سازها را ادامه داد؟ کدام سازها بیشتر مورد توجه او بودند؟ چه چیزی باعث شد که ایشان به جای تمرکز بر یک ساز تمایل به این تعدد تجربه داشته باشند؟
صبا بیشتر سازها را آزمایش کرده بود، بیشتر سازها را مینواخت و اصطلاحی داشت به عنوان اهلی کردن. مثل اینکه یک حیوان، خانگی نیست و تربیت نشده است، میگیرید و با زحمت زیاد آن را عادت آموخته و تربیت میکنید. صبا اصطلاح اهلی کردن را برای سازها به کار میبرد.
استاد صبا با هوش فوقالعادهای که داشتند، سازهایی را انتخاب کردند که کمترین گرفتاری کوک را داشته باشد و بتوان ایدههای موسیقی را راحت روی آنها پیاده کرد.
صبا از معلمان و اساتید خارجی هم آموخت؛ از آموختن نتخوانی و نتنویسی نزد یک استاد روسی گرفته تا آموختن قطعات موسیقی کلاسیک اروپایی نزد سرژ خوتسیف و… تاثیر معلمان و اساتید خارجی صبا بر هنر وی چه بود و از سویی آشنایی او با موسیقی بینالملل چه تاثیری بر آثار او گذاشت؟
واقعا نمیدانیم تاثیر اساتید کلاسیک اروپایی روی صبا چه بوده است، چون نه یادداشتی در این باره از ایشان مانده و نه مصاحبهای کردهاند که گویای این نکته باشد، ولی به هر حال تاثیری که گذاشته بود، این بود که ایشان به قول مرحوم استاد روحالله خالقی، آن روش نامنظم شلوغی که همدورهایهای ایشان یا قدیمیها از روی کمانچه مستقیما روی ویولن پیاده کرده بودند، ترک کند و برای ویولن ایرانی اصول و قواعد و خوانش کلاسیک تاسیس کند؛ یعنی زیباییشناسی خاصی برای ویولن ایرانی درست کند که بسیار هم موفق بود.
آقای صبا شاگردان زیادی داشتند، کدامیک از شاگردان ایشان بیشترین تاثیر را از صبا گرفته بودند؟هر کدام از شاگردانش تاثیر خاصی گرفتند که یک جنبه از صبا در وجودشان بود، مثلا نظم، دقت و علاقه به ثبت دقیق را به آقای پایور انتقال دادند که بعدها بزرگترین استادِ سنتور دوره خودش شد، ذوق زیباییشناسانه آزاد و رها و عشق به ادبیات ممزوج به موسیقی ایرانی را به آقای علی تجویدی انتقال دادند، رنگآمیزی زیبای ویولن و آن وزن متین آرشه روی سیمها به نظر من بیشتر از همه به مرحوم حبیبالله بدیعی و جناب رحمتالله بدیعی انتقال پیدا کرده که البته این دو هیچ نسبتی باهم ندارند، جز شباهت نام فامیلی.
آیا بنیاد یا فردی به گردآوری آثار منتشرنشده آقای صبا کوشیده است و اصلا آیا چنین امکانی وجود دارد؟
ایشان آثار منتشرنشده دارند که بخشی از آنها خوشبختانه نزد استاد فرامرز پایور محفوظ مانده؛ الان به جای امنی انتقال پیدا کرده که رونویسی مجدد شده و به چاپ برسد. بخش دیگری دست مجموعهداران خصوصی است، بخشی هم نزد شاگردان ایشان است که همه فوت کردهاند و الان نزد خانوادههایشان است اگر حفظ کرده باشند، مجموعه یادداشتهایشان هم چه منتشرشدهها و چه منتشرنشدهها به همراه مجموعه کاملی از مقالات و یادداشتهای صبا نزد بنده هستند که حدود ۲۵ سال پیش جمعآوری کردم و قصد انتشارشان را داشتم که با ناملایمات زیادی مواجه و از چاپشان منصرف شدم و الان هم در کشوهای من ماندهاند.
اگر بخواهید مهمترین تاثیر صبا بر موسیقی ایران را تشریح کنید، آنها کدامند؟
نوعی زندهسازی مجدد. من فکر میکنم صبا نقشی را در موسیقی ایران داشت که سعدی با تالیف گلستان و بوستان در ادبیات ایران داشت؛ یعنی صبا برای ویولن در موسیقی ایرانی یک زبان فاخر سلیس تاسیس کرد، سهتار را از اصلیترین مقام خودش و از روحانیترین و درونگرایانهترین منظری که ممکن است بشود نواخت، به صدا درآورد.