به گزارش خبرنگار خبرگزاری شنو؛ همواره تأثیر تکنولوژی و اختراعات و ابداعات در طول تاریخ، دورهها و مکتبهای متفاوتی را به وجود آوردهاند .
اما آیا هنرهای دورههای پیشین فراموش شدهاند؟ و با ورود هوش مصنوعی به هنر در آینده دیگرکسی به کنسرت نمیرود و کسی برای نوازنده و خواننده شدن و آهنگساز شدن تلاش نمیکند؟
این سؤالاتی است که در چند ماه اخیر با شدتگرفتن ورود هوش مصنوعی به زندگی انسان نهتنها در موسیقی بلکه در تمامی هنرها و مشاغل طرح می شود.
برای مثال وقتی اولین رمانها منتشر شد اغلب معتقد بودند کسی دیگر شعر نمیخواند .
اما همچنان شعر جایگاه خود را در میان جوامع حفظ کرده است و رمان هم خواهان خود را دارد.
اما سوال اینجاست که آیا اختراع چاپ و روند صعودی پیشرفت در هنرها در قرنهای گذشته بهاندازه سرعت پیشرفت تکنولوژی در عصری که ما زندگی میکنیم هست؟
این سوالی است که پاسخ آن مشخص نیست؛ چون دقیقاً در پیچ تاریخی قرار داریم که تغییرات در حال گذر است و زمانی است؛ مانند عبور از باروک به کلاسیک یا ورود به رنسانس.
و در آن زمان بتهوون برای اولینبار آواز و کلام را در سمفونی وارد میکند. در آخرین سمفونیاش و در ادامه بسیاری از سمفونیها پیروی میکنند و به مذاق تاریخ هنر خوش میآید و ماندگار میشوند.
پس از شنیدن صدای بیلی آیلیش بهجای شجریان نترسیم. نترسیم از نوازنده شدن رباتها. نترسیم از آهنگسازی یک سمفونی توسط یک هوش مصنوعی. نترسیم از اینکه یک خط داستانی و شخصیت تعریف شدهای را به هوش مصنوعی بدهیم و در عرض چند ثانیه موزیک ویدئوی موردنظر ما را تحویل دهد .
همواره در سیر تغییر یک مکتب و دوره هنری موضعگیریهای شدید از سوی پیشکسوتان آن مکتب صورت میگیرد و پیش روهایی که موافق با عبور از آن مکتب و نوآوری هستند با آنها در حال نزاع و مبارزهاند .
و هیچ دورهای و هیچ مکتبی به مکتب دیگر برتری نگرفت .
اما تعداد پیروان آن مکتب باعث حفظ و ماندگاری بیشتر آن شده است .
برای مثال در عصری که از آن عبور کردهایم نزاع بین پستمدرنیسم و آوانگاردها را دیدهایم و آن قدر تعداد آوانگاردهای زنده بیشتر است که گاهی احساس میکنیم اگر به مدرنیسم و پست مدرنیسم علاقهمند باشیم عقبمانده حساب میشویم .
در آیندهای نزدیک شاهد این مورد برای نزاع و مبارزه جمعی که باهوش مصنوعی موافقاند با آنها که آن را نمیخواهند هستیم .
که آغاز آن را در زندگی تکتک خود احساس میکنیم .
اما این دوره خیلی زود میگذرد؛ چون یارای مقابله با آن توسط انسان وجود ندارد و همان گونه که با دورهها و مکتبهای پیش بهسرعت خود را وفق داده این بار نیز بهزودی این دوره هنری را شاهد خواهیم بود.
دنیایی که قابلتشخیص نخواهد بود که آهنگی که میشنویم توسط هوش مصنوعی ساخته و تنظیم و میکس شده یا انسان آن را خلق کرده؟
خوانندهای که میخواند ربات است یا انسان؟
نوازندهای که در آهنگی که میشنویم واقعی است یا مصنوعی؟
موزیک ویدئویی که میبینیم بااحساس انسانی درست شده یا حاصل برنامهریزی کدهای هوش مصنوعی است؟
پخش موسیقی چگونه خواهد شد؟
آیا باید باز هم به وزارت فرهنگ رفت و برای شعر و آهنگ و خواننده و نوازنده مجوز گرفت یا با یک کلیک آهنگی که خلق کردهایم یا به کمک هوش مصنوعی تولید کردهایم به گوش تمام مخاطبان ما خواهد رسید؟
آیا باید باز سلیقه تهیهکننده به آهنگساز و خواننده غالب شود برای تهیه و تولید و اجرای یک آلبوم موسیقی یا کنسرت یا بهراحتی هنرمندان میتوانند انتخاب کنند که مخاطب چه بشنود و در کدام سالن بهصورت مجازی یا واقعی کنسرتشان را ببیند؟
آیا درآمدی از پخش موسیقی به هنرمند خواهد رسید که انگیزه تولید بیشتر را داشته باشد یا آنقدر هوش مصنوعی کارهای خوب و رایگان در اختیار مخاطب قرار میدهد که دیگر نیازی نیست کسی برای شنیدن آهنگ موردنظر خود در پلتفرمهای پرطرفدار امروز حق اشتراک بدهد؟
همه اینها در آیندهای نزدیک اتفاق میافتد؛ اما تعاملات انسانی بیشازپیش شکل میگیرد.
با ورود هوش مصنوعی به زندگی انسان، انسانها به یکدیگر نزدیک میشوند و با گفتگو و رابطه نزدیک احساسات عمیقتری را تجربه میکنند و هوش مصنوعی زندگی را برای ما راحتتر خواهد کرد مگر اینکه با آن کنار نیاییم و تمام عمر کوتاه خود را صرف مبارزه با نبودنش کنیم.