به گزارش خبرگزاری شنو چندی پیش نوید انتشار تک آهنگی با همکاری علیرضا قربانی و عالیم قاسم اف خواننده پر آوازه و توانای آذربایجانی منتشر شد. در آهنگسازی این تک آهنگ ویژه به نظر میرسد قرار است ماهان میر عرب و حسام ناصری با نگرشهای متفاوت خود ترکیب یا هم نشینی بکری را به وجود بیاورند. ماهان میر عرب و حسام ناصری هر دو آهنگسازانی خلاق و خوش آتیه و به دنبال تجارب جدید هستند، اما فعالیت در چنین فضای متکثری به نوبهای که بتوان اثری درخشان پدید آورد بسیار سخت و پر فراز و نشیب است. به هر حال باید مشتاقانه منتظر بود و گوشهای خود را برای شنیدن موسیقیای جدید و متنوع آماده کرد. نکته حائز اهمیت و در خور ستایش حتی در صورت عدم موفقیت این تک آهنگ، جرات و شخصیت ماجراجو و پر تکاپو این هنرمندان در تجربه کردن اتفاقات جدید است.
تمامی هنرمندانی که حاضر به همکاری با یکدیگر در تولید این تک آهنگ شدهاند. هنرمندانی پویا و تنوع طلب هستند که با نگاهی به کارنامه هنری آنها میتوان تا حدودی فضای همکاری آنها را پیش بینی کرد.
ماهان میرعرب
روحیه ماهان میر عرب را میتوان در آلبومهای خلاقانهاش با عنوان “سوی ایرانی جز”، “همسو” و “نه و چهل دقیقه” مشاهده کرد. میرعرب مسلط به موسیقی جاز و تا حدودی موسیقی ردیفی است که سعی بر آن دارد لحنی جدید را که ریشههایی ایرانی دارد در نوازندگی و آهنگسازی خود پیاده کند. موسیقی جاز در ایران آنگونه که باید جایگاه خود را پیدا نکرده است، اما در این میان هنرمندانی هم چون میر عرب، حمزه یگانه، مرحوم پیتر سلیمانی و اخیراً امین دارابی با جدیت این ژانر از موسیقی را دنبال کرده و میکنند. البته که پیش از این گروههای موسیقی مختلف از جاز و المانهای آن در موسیقی خود به خوبی استفاده کردهاند، اما میتوان آنها را در دسته موسیقی تلفیقی یا فیوژن قرار داد در حالی که به نظر میرسد هنرمندانی که نام آنان ذکر شد به دنبال سبک و لحنی ویژه برای خود هستند. این درست همان چیزی است که عزیز مصطفی زاده نوازنده و آهنگساز آذربایجانی بدان رسیده.
با نگاهی واقع بینانه باید گفت که به دلایل مختلف هنوز در ابتدای این راه هستیم ولی تلاش در چنین شرایطی برای رسیدن به چنین هدفی بسیار ارزشمند است. به علاوه نکته مثبتی که در رسیدن به چنین هدفی به میرعرب کمک بسیاری میکند اقبال او در بهرمندی از تجارب عملی در موسیقی جز در کشورهای مختلف و همچنین آشنایی او با موسیقی ایرانی، نواحی و ملل است.
حسام ناصری
حسام ناصری از آن دست آهنگسازان است که اگرچه بسیاری از آثار او تا حدودی عامه پسند است، اما در عین حال میتوان در آن به کاربردهای متنوع از موسیقی الکترونیک، راک، ملل و سنتی برخورد که بسیار درخور توجه است. در واقع شاید بتوان این را به نوعی شاخصههای سبک کاری وی به حساب آورد. کارهای با ارزش موسیقایی بالا که مخاطبان زیادی را به خود جذب کرده است. دیدی که امروزه به موسیقیهای پاپ میشود دیگر متعصبانه و نخبه گرایانه نیست. چه بسیار موسیقیهایی که نه تنها عدهای خاص با کروات و کت و شلوارهای رسمی و براق خود آن را دوست دارند و به تجزیه و تحلیل آن میپردازند، بلکه میتواند احساسات هر مخاطبی را با اندک اطلاعات موسیقایی برانگیزاند.
ناصری موسیقی را با گیتار، آن هم از نوع کلاسیک آغاز کرد و بعدها به فلوت و سهتار جذب شد. بنا بر همین آشناییهای مختلف خود توانست ساز ابداعی خود به نام مشتاق را پدید آورد که نقد و بررسی آن مجالی دیگر میطلبد، اما نکته مهم در این میان کاربرد به ویژه از موسیقی الکترونیک برای ایجاد اتمسفری ایرانی در آثار خود است. ناصری اولین کسی است که بدین سان دست به تولید موسیقی سنتی ایرانی با تکنیکهای موسیقی الکترونیک زده است. پیش از او علیرضا مشایخی چنین تجربیاتی را در قالب موسیقی آوانگار و الکتروآکوستیک داشته است که نمیتوان به طور مشخص در ژانری خاص دسته بندی کرد و این همان چیزی است که بسیاری از آهنگسازان و نظریه پردازان موسیقی در پی آن هستند؛ درنوردیدن مرزبندیهای خاص و محدود کننده برای آهنگسازان تحت عنوان موسیقی ملل، نیوایج، امبینت و غیره. “مرا بخوان” پروژهای بود که او با خوانندگی علیرضا قربانی بیش از آلبومهای دیگر او این ویژگیها آشکار شده است.
عالیم قاسماف و علیرضا قربانی
موسیقی مقامی آذربایجان و موسیقی دستگاهی ایران با وجود تئوریزه کردنها و لحنهای مختلف خود دارای ریشههای مشترکی هستند. این دو موسیقی تا حدی به یکدیگر نزدیکی دارند که بسیاری از گوشهها و مقام تنها با تفاوتی اندک در هر دو موسیقی موجود است. به هر روی آذربایجان و ایران روزگاری در زیر چتر یک امپراتوری بزرگی میزیسته و از لحاظ فرهنگی نزدیکیهای بسیاری دارند که تنها محدود به موسیقی آن نمیشود.
شور عارفانه موسیقی ایرانی با نشاط شاعرانه موسیقی آذربایجانی احساساتی متفاوت را در مخاطب بر میانگیزانند در حالی که بن مایه هر دوی آنها تقریباً یکسان است. شاید بتوان عالیم قاسماف پرآوازهترین، توانمندترین و جسورترین خوانندهای است که موسیقی آذربایجان به خود دیده است. صدای قاسماف بسیار حیرتانگیز، نافذ، با احساس و جادویی است. به راستی اگر بگوییم که او یکی از قدرتمندترین و ماندگارترین صداها را در طول تاریخ بشر دارد؛ سخنی گزافه نیست. قاسم اف به تعبیر خود، در قبال این هدیهای که خداوند در درون او قرار داده است خویش را مسئول میداند و همواره در طول زندگانی خود گامهای بزرگی در این زمینه برداشته است.
قاسماف جهانی فرای مرزهای جغرافیایی و سیاسی را برای موسیقی برای خود تعریف کرده است. اگر چه او همواره خود را پاسدار فرهنگ آذربایجانی میداند ولی هیچگونه موسیقی برای او ارجحیت ندارد و همین نگاه باز و نوین او تجارب بینظیری را برایش فراهم کرده که به خوبی توانسته از پس آن بر آید. قاسم اف همواره زبان بر ستایش محمدرضا شجریان و هنرمندان خلاق ایرانی ستوده است و در این زمینه بسیار مشتاق بود. همکاری او با هنرمندان ایرانی مربوط به کیهان کلهر، نادر مشایخی، محمد رضا شجریان، پرواز همای اخیراً علیرضا قربانی است.
پر واضح است که وی بیش از هر چیز اهل شنیدن و تجزیه و تحلیل و کنجکاوی است. درست برعکس عدهای از موسیقیدانان ایرانی که هرگونه تجربه و دستاورد جدید را با مهر موسیقی پاپ، موسیقی بازاری و موسیقی بی ارزش میکوبند و شعله عشق جوانان را در این زمینه خاموش میکنند. شاید عامل رکود موسیقی امروز ایران و ظهور پدیدههای نوظهور و عجیب و غریب در موسیقی حاصل همین دیدگاههای دگماتیک و غرض آلود باشد. با تمام این تفاسیر هستند هنوز موسیقیدانانی از نسل جوان که جسارت و شجاعت این را داشته تا چارچوبهای محدود کننده برآمده از این ذهنهای محتاط و منجمد را بشکنند و به دنبال چارچوبهای جدید باشند.
علیرضا قربانی را میتوان جزء همین هنرمندان به حساب آورد. هنرمندی که نه مانند عدهای از همکاران خود در چاه خام اندیشی و ابتذال افتاده و نه اصالتها را رها کرده است. برای موسیقی قربانی اگر چه نقدهای فراوان و بعضاً به جا و بعضاً مخربی نوشته شده اما قربانی تمام این موارد را به عنوان فرصت و نه تهدید پذیرفته و بسیاری از نقدهای مفید را ره توشه خود کرده است. آنچه بیش از هر چیز غیر اخلاقی و به دور از انتظار است دگم اندیشی، حسادت و درنتیجه سرکوب و محکوم کردن اتفاقاتی این چنینی در موسیقی است چرا که از پس این تجربیات نوین است که نهال خلاقیت و نوآوری شکوفا میشود. با فرض اینکه این تجربیات اشتباه و بی ارزش هم باشند؛ نباید فراموش کرد که هنرمند در میان انبوه اشتباهاتش خویشتن خود را در هنر مییابد.