به گزارش خبرگزاری شنو،سیزدهمین دورهی انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد و اهالی فرهنگ و هنر چشم انتظارند تا ببیند رویکرد فرهنگی و هنری در دولت جدید چگونه خواهد بود. اهل هنر در هشت سال گذشته روزگار چندان خوشی نداشتند و آنچه از دولت یازدهم و دوازدهم انتظار داشتند، برآورده نشد. اکنون باید دید که چهار سال آینده با انتخاب رئیس جمهور جدید چه شرایطی برای فرهنگ و هنر رقم میخورد.
در این میان اهالی موسیقی بیش از دیگران، از عملکرد هشت سال گذشتهی دولت گلایهمندند. در همین یک سال و چند ماه گذشته که شاهد شیوع ویروس کرونا بودیم، تقریبا تمام فعالیتهای صحنهایِ موسیقی به تعطیلی کشید، بسیاری از آموزشگاههای موسیقی تعطیل شدند، اهالی موسیقی از نظر معیشت در فشار اقتصادی بودند و در این میان هم دولت حمایتی از موزیسینها نداشت.
همهی اینها در حالی رخ داد که حسن روحانی در زمان مناظرات انتخاباتی و حتی در فیلم تبلیغیاتیاش بیشترین استفاده را از موسیقی و هنرمندان این عرصه کرد. پس طبیعی بود که انتظار اهالی موسیقی از دولت روحانی زیاد باشد و متاسفانه بیشتر انتظاراتشان عملی نشد.
اکنون که سکاندار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تعیین شده است، شاید بهترین زمان برای پرداختن به اوضاع موسیقی در هشت سال گذشته باشد و از نگاه کارشناسی به بحث بنشینیم که مهمترین ایرادهای دولت یازدهم و دوازدهم در عرصه موسیقی چه بود؟ به راستی انتظار اهالی موسیقی از دولت حسن روحانی چه بود که میسر نشد.
در عین حال نگاهی به آینده هم داشته باشیم؛ یعنی بررسی کنیم که در دولت جدید چه مسیر و چه تحولاتی باید در عرصهی موسیقی رخ دهد.
با رضا مهدوی نوازنده و کارشناس حوزه موسیقی همکلام شدیم تا به بررسی اوضاع موسیقی در هشت سال گذشته بپردازیم و نگاهی هم به آینده داشته باشیم. در کارنامهی رضا مهدوی علاوه بر نوازندگی، مدیریت در حوزه موسیقی هم دیده میشود. پس او با مشکلات و کاستیهای موجود به خوبی آشناست و راهحلها را هم به خوبی میداند.
وقتی وزیر میخواهد کسی را کنار خودش قرار دهد، اگر آن شخص از آقای وزیر بیشتر به موضوع مسلط نباشد و اگر سواد و آگاهی بیشتری نداشته باشد، اصلا انتخاب آن شخص به چه دلیل خواهد بود؟ معاون هنری وزیر و مدیرکل دفتر موسیقی باید به اوضاع موسیقی و اهالی این هنر آگاه و مسلط باشند.
بسیاری از هنرمندان در چهار سال اولِ دولت آقای روحانی ناامید شدند. بسیاری از هنرمندان در صحبت با خودِ من ابراز ناراحتی و ناامیدی میکردند. هنرمندان معتقد بودند که ای کاش در آن جلسهی تالار وحدت حاضر نمیشدند تا از آنها بهرهبرداری نمی شد و ای کاش آن شو اجرا نمی شد.
انتخاب برخی از مدیران هنری به شکلی انجام شد که انتخابهای اصلحی نبود. حتی معاون هنری درباره انتخاب یکی از مدیران گفته بود که من آن شخص را نمیشناختم؛ فقط اصرار بر انتخاب آن شخص باعث روی کار آمدنش شده بود.
در نهایت هم مدیرعامل خانه موسیقی به دفتر وزیر رفته بود و از آنها خواسته بود که ۱۰ بند توبیخنامه برای این مدیر موسیقی نوشته بود.
حتی این مدیری که انتخاب شد هم گناهی نداشت. این شخص مشغول زندگی عادی خودش بوده است. انتخابهای غلط در عرصه هنری تبعات بسیار بدی داشت.
تنها وعدهای که عملی شد این بود که ارکسترها احیا شود و احیا هم شد.
ارکسترها تا پیش از آن زیرنظر دفتر موسیقی بود که تصمیم گرفتند زیر نظر بنیاد رودکی ادامه فعالیت دهد. اول برای اداره ارکسترها بودجه ۲ میلیارد تومنی مطرح کردند. بعدها گفتند نه فقط یک میلیارد بوده است. بعضیها گفتند که فقط ۸۰۰ میلیون تومان خرج شده است. شنیدههایی هم میگفت که بخشی از پول را در بانک گذاشتهاند تا از سود آن استفاده کنند.
این حرفها خیلی ضد و نقیض بود و ما هم در اینجا هیچ کدام را تایید نمیکنیم.
اما آنچه مشخص بود اینکه هیچ کدام از نوازندگان استخدام نشدند.
چرا مدیران هنری ما دبیرانی برای جشنوارهها انتخاب میکنند که حرف گوش کن باشند. وقتی خبرنگاری پیش دبیر جشنواره موسیقی فجر میرود و از او درباره بخشی از جشنواره سوال میکند، این دبیر توان پاسخگویی ندارد.
اگر در جریان مسائل مختلف جشنواره نیستید، پس چرا مسئولیت قبول میکنید. چرا حقوقهای کلانِ این مسئولیت را دریافت میکنید.
بودجه جشنواره موسیقی فجر هم در دولت یازدهم و دوازدهم ثابت ماند و افزایش چندانی نداشت. یکی از مطالبات اهالی موسیقی بیشتر شدنِ بودجهی این جشنواره بود.
ما فکر میکردیم که در دولت آقای روحانی بودجه جشنواره موسیقی فجر چند برابر میشود. اگر بودجه این جشنواره در دولت نهم و دهم یک میلیارد تومان بوده، گمان میکردیم که حتما در دولت یازدهم دو یا سه برابر میشود و در دولت دوازدهم باز هم چند برابر میشود.
اما در عین نابوری دیدیم که مدیران کل دفتر موسیقی میگفتند که مشکلات ما بودجه نیست.
در دولت آقای روحانی نه تنها اوضاع موسیقی بهتر نشد، که حتی قانونی تصویب شد که براساس آن ۱۰ درصد از درآمد کنسرتهای موسیقی به حساب دولت میبایست واریز شود. وقتی این قانون تصویب شد با مخالفتهای بسیاری مواجه شد. مسئولان دولتی از جمله معاون هنری وزیر که از چگونگی تصویب این قانون کاملا ابراز بیخبری کردند. پس از مدتی اعلام کردند که این قانون تنها برای اجراهای بخش موسیقی پاپ اعمال میشود. ولی بعدها دیدیم که حتی برای اجراهای موسیقی ایرانی و موسیقی کلاسیک در سالنهای کوچک ۲۰۰ نفره هم این قانون اعمال شد. یعنی دولت حتی به گروههای کوچکی که در حوزه موسیقی ایرانی یا موسیقی کلاسیک یا حتی موسیقی نواحی فعالیت میکردند هم رحم نکرد. این در حالی بود که دولت باید از این موسیقیها حمایت کند.
این پرسش را از آقای حسینی معاون هنری وزیر پرسیدم و ایشان گفتند که من اصلا در جریان تصویب این قانون نبودهام. البته ایشان حُسن نیت داشت و این ماجرا را خیلی پیگیری کرد. کارمند کارشناسی براساس حرفی که در هیات دولت زده شده این قانون را پیش کشیده بود. آقای رئیس جمهور در جایی گفته بود که اگر بخواهیم کشور را از وابستگی به نفت خارج کنیم، باید از همه بخشها مالیات بگیرم؛ حتی حوزهی فرهنگ.
وزیر فرهنگ باید آنجا دفاع میکرد و باید میگفت که تمام حوزهی فرهنگ که مستحق گرفتن مالیات نیستند. در هنر موسیقی هم تعدادِ معدودی از هنرمندان هستند که ستاره هستند و سالیانه کنسرتهای زیادی هم برگزار میکنند و درآمدهای کلانی هم دارند. از این هنرمندان باید مالیات کلانی هم گرفته شود. اما همه که اینگونه نیستند.
متاسفانه به جای مالیات گرفتن از هنرمندانی که درآمدهای کلان دارند، دولت زورش به آنها نرسید، به همین دلیل قانونی کلی برای همه وضع کرد که بیشترین ظلم را به هنرمندان کم درآمد وارد میکرد.
در همین یک سال و چند ماه گذشته بیش از نیمی از آموزشگاههای موسیقی در تهران به دلیل مشکلات اقتصادی ورشکست شدند. متاسفانه شیوع ویروس کرونا بر اهالی موسیقی فشار اقتصادی زیادی وارد کرد و دولت تقریبا هیچ حمایتی از این قشر نکرد.
همین نوروز امسال دولت میتوانست جادهها را ببندد و از سفرهای نوروزی جلوگیری کند. اما این کار را نکرد. انسانهای زیادی زندگیشان را از دست دادند. چه کسی میخواهد پاسخگوی این عزیزانِ از دست رفته باشد.
همین نگاه در عرصه هنر هم وجود دارد.
ما فکر میکردیم که دولت میتواند زمینه برگزاری کنسرتهای موسیقی را فراهم کند. سالنهای کنسرت میتواند با ظرفیت ۵۰ درصد پذیرای مردم باشد. اما این کار را نکردند. چرا صنوف دیگر میتوانند به کارشان ادامه دهند. متولیان و دولتمردان ما در بدنه فرهنگ و ارشاد قدرت نداشتند، یا محافظه کاری کردند یا اینکه حرفشان در هیات دولت خریدار نداشت.
گمان میکنم که این مسائل از دغدغههایشان نیست. هنر و هنرمند برای دولت روحانی اهمیتی نداشت. اگر اهمیت داشت که در همین مسئلهی تعطیلیِ آموزشگاههای موسیقی باید خود آقای رئیس جمهور ورود میکرد و نکرد. وزارت ارشاد و معاونت هنری هم در عمل کاری برای حمایت از این عزیزان نکردند.
در دولت آقای احمدینژاد به سختی مجوز تاسیس آموزشگاه موسیقی صادر میکردند. در دولت آقای روحانی مجوزهای زیادی صادر شد. طوری شد که در یک محله ۱۵ آموزشگاه موسیقی وجود داشت.صدور مجوزها به شکلی بیرویه انجام شد. در دیگر صنوف میگفتند که میان هر مجموعه با مجموعه دیگر باید ۵۰۰ متر فاصله باشد؛ اما آموزشگاههای موسیقی کارشان به جایی رسید که هر چند متر یک آموزشگاه موسیقی وجود دارد.
از نظر شما دولت جدید در حوزه هنر و فرهنگ و به خصوص موسیقی چه برنامه و چه رویکردی باید داشته باشد.
مگر قبول نداریم که حوزه فرهنگ مظلوم بوده و مظلومتر شده است. اگر نگاه کلان به فرهنگ داشته باشیم، هنرها، آیینها و باورها هستند. ما باور تربیتی جامعهمان از بین رفته است. باید اول برای فرهنگ برنامه داشته باشیم و بعد به زیرشاخههایش میرسیم که شامل هنرهای تجسمی، تئاتر، سینما و موسیقی و دیگر هنرها میرسیم.
از شما میپرسند که آخرین موسیقی که شنیدهای چه بوده، آخرین فیلمی که دیدهای یا آخرین رمانی که خواندهای کدام بوده است؟
دولتمردان ما باید رمان بخوانند. باید کتابهای مربوط به دوران هشت سال دفاع مقدس را بخوانند تا بدانند که در آن دوران سخت چه گذشته است تا به راحتی مسئولیت نپذیریم و درِ اتاقهایمان را دوجداره نکنیم.
در حال حاضر دچار مدیریتهای تکمحوری هستیم. یعنی مدیر میگوید که من خودم هستم و مدیر بالادستم هم بالاترین قدرت را دارد. در عرصه فرهنگ و هنر اینگونه شده که اوضاع نه تنها بهتر نشده که بدتر شده است.
در دولت نهم و دهم هم انتقادهایی وارد بود، اما آن زمان حداقل تکلیف ما مشخص بود و هنرمندان میدانستند که در کدام حوزهها امکان فعالیت دارند و در کدام حوزهها امکان فعالیت نیست. ولی در دولتی که ادعا میکند درها باز است و همه چیز تغییر میکند؛ ولی در واقعیت میبینیم که در بر همان پاشنه میچرخد.
ضمن احترام به تمام مدیران فرهنگی که همگی انسانهای محترمی هستند؛ باید بگویم که ما در این چهل سال مدیر هنری تربیت نکردیم. فقط به این فکر شد که فلانی بیاید و اینجا بنشیند، صرف اینکه حرف ما را گوش میکند.
در چند سال گذشته حضور اهالی هنر در کشورهای دیگر بسیار کم رنگ شد. در گذشته سالانه گروههای بسیاری در عرصه موسیقی برای اجراهای مختلف به کشورهای مختلف جهان سفر میکردند. متاسفانه در چند سال گذشته این رویه برداشته شد. حتی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی به گروههای موسیقی پیشنهاد میداد که به فلان کشور بروند و اجرایی داشته باشند، ولی به این شرط که هزینه سفرشان را خودشان تقبل کنند.
در اینگونه سفرها، نوازندگان مجبور میشوند سازهای زیادی با خودشان ببرند و این سازها را در آنجا بفروشند و کسب درآمدی کنند تا شاید بتوانند برای خانوادهشان سوغاتی بخرند. این خیلی برای هنرمند ایرانی زشت است و توهین به هنر این مملکت تلقی میشود.
ما فکر میکردیم در دولت آقای روحانی این مشکلات حل میشود و نشد.
اگر بخواهید به آینده موسیقی در دولت جدید نگاهی داشته باشید و ترسیم کنید که در چهار سال آینده در حوزه موسیقی چه کارهایی باید انجام شود، به کدام موارد اشاره میکنید؟
وضعیت معیشتی موسیقیدانان باید تثبیت شود. اینکه هنرمند بیمه داشته باشد و بداند که آینده زندگیاش از نظر اقتصادی تامین است، خیلی مهم است. منعی برای استخدام رسمی اهالی موسیقی وجود دارد. به همین دلیل اهالی موسیقی و فارغالتحصیلان رشته موسیقی مجبورند به سمت درس دادن و معلمی در آموزشگاههای آزاد بروند. اگر نخواهند به آموزشگاههای موسیقی بروند هم باید در خانه این کار را بکنند.
الان بیمه هنرمندان موسیقی در اختیار خانه موسیقی است. خب در این میان خیلیها نمیخواهند عضو خانه موسیقی شوند؛ چرا اینها نباید بیمه شوند؟
من باید عضو خانه موسیقی شوم و بعد با تایید خانه موسیقی میتوانم بیمه شوم؛ چرا؟ خانه موسیقی موسسهای تحت پوشش وزارت ارشاد است و مناسبات قانونی و اجراییاش را ثبت نکرده، چرا اهالی موسیقی باید مجبور به عضویت در این خانه باشند.
اول باید ارکستر ملی موسیقی ایران را زیرنظر بنیاد رودکی تشکیل دهیم. ارکستر ملی که در حال حاضر داریم ارکستر ملی واقعی نیست.
این همان ارکستر سمفونیک است که گاهی میتوانند آثار ایرانی هم اجرا کنند. الان تعداد نوازندگان تحصیلکرده زیاد شده است؛ چرا نمیتوانیم ارکستر ملی تشکیل دهیم.
حوزه هنری باید گروه موسیقی خاص خودش را داشته باشد. سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران باید در این زمینه فعال باشد و ارکستر خودش را داشته باشد.
در نهایت باید بگویم که اهالی موسیقی امنیت شغلی میخواهند.
پیش از گسترش ویروس کرونا و تعطیلیِ کنسرتهای موسیقی، شاهد بودیم که کنسرتها به رویدادی لاکچری تبدیل شده بود و قیمت بلیتها سربه فلک کشیده بود. برای دسترسی عموم مردم به کنسرتهای موسیقی چه باید کرد؟
الان کار به جایی رسیده که کنسرتها به رویدادی لاکچری تبدیل شدهاند. بیشتر خانوادههای ایرانی به علت گرانی بلیت کنسرتهای موسیقی، توان دیدن این اجراها را ندارند. جوانی که در شهرستان زندگی میکند و شغل سادهای دارد، شاید هرگز نتواند کنسرت همایون شجریان را آن هم با قیمت بلیت ۳۰۰ هزار تومان ببیند.
دولت میگوید ما در تعیین قیمت بلیت کنسرتها نمیتوانیم دخالت کنیم، شما اصلا در موسیقی نباید دخالت کنید؛ در حالی که مشغول تصدیگری هستید. جشنوارههای حوزه موسیقی را دولت نباید برگزار کند. برگزاری این جشنوارهها باید به بخش خصوصی واگذار شود.
انتهای پیام/