به گزارش خبرگزاری شنو، این مرد همان مردی است که حسین علیزاده در وصف او گفته است که او یک افسانه بود. همان هوشنگ ظریفی که به زعم شاگردش، هنوز رقص انگشتان او در حرکتند!
هوشنگ ظریف، همین مرد است. مردی که نامش و نوای سازش یکی بود. هنرمندی بود که شیوه زلال و بیتکلف تارنوازیش آینه شخصیت و منش او بود. از هوشنگ ظریف به عنوان مرد خوشپوش موسیقی ایران یاد میشود، مردی که حتی در اوج بیماری، اصول آراستگی و ظرافت را از یاد نبرد، گویی که برترین خصلتها در کنار نبوغ موسیقیش، در او نهادینه بود.
در موسیقی ایران، بسیارند هنرمندانی که از خصلتهای اخلاقی نیکوی بیشمار آنها یاد میشود، که هوشنگ ظریف نیز در بین همین افراد زبانزد بود. ظریف همانطور که علی رهبری میگوید: «الگو و نمونه بود؛ یک هنرمند بزرگ، بااخلاق، بااستعداد و از نظر انسانی و اخلاقی در موسیقی ایران بسیار تمیز بود.»
از هوشنگ ظریف همواره به عنوان استاد بیبدیل موسیقی ایران یاد میشود، استادی که شاگردانی چون حسین علیزاده و محمدرضا لطفی را تربیت کرد و دوست و یار قدیمی او؛ حسن ناهید دربارهاش میگفت که «استادی بود دلسوز».
شفافیت مثالزدنی در اجرای قطعات، تکنیک قوی و صحیح او در موسیقی، جایگاه او در موسیقی را به گونهای ساخته بود که بزرگان موسیقی هیچگاه از او بدون پیشوند «استاد» نام نمیبردند.
عشق به تدریس در ظریف به حدی بود که در مصاحبهای زنده با رادیو فرهنگ در نوروز سال ۱۳۹۲ گفته بود: «بیش از هر چیزی من در دوران حرفهای خود تدریس کردهام، کاریست که به آن عشق میورزم و بیش از نیم قرن تدریس کردهام.»
هوشنگ ظریف در همین مصاحبه گفته بود که «عشق زندگی ما موسیقی بوده و هست. کارهای زیادی انجام دادیم، چه همراه با آقای پایور و چه همراه با ارکسترهای بزرگ.»
درست است، ظریف طی دوران کاری خود فعالیتهای زیادی کرد؛ از اجراهای زنده گرفته تا تربیت شاگردان ولی نباید فراموش کنیم همانطور که سیدعلیرضا میرعلینقی، پژوهشگر موسیقی گفته است: « وارستگی و آزادمردی او باعث شد در حقش بیش از حد تصور ما و تحمل او، جفا شود و همینها چنین فرسودگی غمانگیزی را برایش پیش آورد و درهم شکستگی زودرسی را برایش رقم زد. در حالی که از نحوه زیستی چنان سالم و پاک چنین نتیجهای انتظار نمیرفت. انگار همیشه بهترینها باید منتظر بدترینها باشند.»
البته خود ظریف در اوج تواضع درباره کمکاریاش در سالهای آخر گفته بود: «متاسفانه دست چپ من آرتروز گرفته و مدتهاست نمیتوانم آن طور که باید و شاید ساز بزنم. اتفاقا دکتر هم رفتم فیزیوتراپی کردهام ولی میگویند آرتزور خوب بشو نیست به همین جهت دیگر آن طور که باید و شاید فعالیت نمیکنم.»
هوشنگ ظریف – نوازنده فقید و سرشناس تار – سالها عمرش را صرف آموزش موسیقی کرد. او که در جوانی در ارکستر فرامرز پایور مینواخت، بعدها در هنرستان عالی موسیقی ملی به تدریس مشغول شد و در طول حیاتش با هنرمندان سرشناس بسیاری همکاری کرد.
خود در همان مصاحبه رادیویی درباره سالهای همکاریش با فرامرز پایور گفته بود: «من خاطرات زیادی با پایور دارم، نزدیک به ۴۰ سال با او آشنایی دارم و در گروه او کار کردهام. کارهایی که ایشان برای گروه میساختند و نظمی که در کار داشتند واقعا بینظیر بود. گاهی در رادیو ضبط داشتیم و بعد از اینکه پروژه تمام میشد، همه بچهها را به منزل خود دعوت میکردند. شامی هم از بیرون میگرفتند و در همان حین که معاشرت میکردیم، به ساعت یک بامداد میرسیدیم و صبحش نیز ساعت ۹ با ایشان تمرین داشتیم. حال اگر فردای آن روز یک نفر پنج دقیقه دیر میآمد، ایشان اعتراض میکرد اما کسی به علت نظم بالای او حرفی روی حرفش نمیزد که مثلا بگوید شب گذشته تا ساعت یک بامداد در منزل او بودهایم.»
به هر حال همانطور که خود ظریف گفته است، دیگر گروهی مانند آن گروه نخواهد بود؛ چراکه همه آنها با هم همدل بودند. دل همه آنها با هم همراه بود و هیچکسی خود را بالاتر از دیگری نمیدید. گروهی که امثال ناهیدها و شهیدیها و پایورها در کنار هم مینواختند و با این کسی به دیگری ادعای برتری نداشت.