به گزارش خبرگزاری شنو، یکی از مظاهر هنر انقلاب در موسیقی تجلی یافته است. از سال ۱۳۵۷ تاکنون خوانندگان و آهنگسازان متعددی در این عرصه فعالیت کردهاند و در مقاطع تاریخی مختلف به اقتضای موقعیتها و فضای ایجاد شده آثاری را با موضوع و محوریت انقلاب و جنگ تولید و ارائه کردهاند. این مقوله تا آن حد جدی بوده که کسانی چون محمدرضا شجریان، حسین علیزاده، شهرام ناظری و دیگران هم بیکار ننشستهاند و پس از پیروزی انقلاب آثاری را با محوریت ایثارگریها و فداکاریها تولید کردهاند. با این همه در سالهای بعد از کیفیت آثار انقلابی و ارزشی کاسته شد. دلیل این افت را با امیرحسین سمیعی (آهنگساز، خواننده و رهبر ارکستر) درمیان گذاشتیم.
سمیعی علاوه بر فعالیتهای هنری و همکاری با آهنگسازان و خوانندگان، طی سالهای اخیر مسئولیتهایی را هم به عهده داشته است: عضویت در «شورای تخصصی موسیقی و سرود سازمان فرهنگی و امور سینمایی دفاع مقدس»، «مشاور موسیقی سازمان هنری و امور سینمایی دفاع مقدس»، «کارشناس موسیقی صدا و سیما در مراکز استانها»، «مدیریت موسیقی و سرود موسسه فرهنگی هنری شهر ادب معاصر».
شما از اواسط خردادماه سال ۱۳۹۹ مدیر بخش موسیقی سازمان فرهنگی هنری شهرداری بودید. آنچه که طی دوران مدیریتتان همواره بر آن تاکید داشتهاید، چه مواردی بوده؟
تلاش حقیر این بود که فرصت و بستری برای چهرهها و استعدادهای کمتر دیده شده فراهم کنم و این سیاست را جلو بردم. ما در این چند سال، یعنی از خرداد سال نود و نه تا پیش از انتصابم در معاونت، تولید محتوای زیادی داشتیم که حاصل آن به طور کلی نزدیک ۱۲ آلبوم و سه سمفونی است. مواردی هم اتفاق افتاده که اصلا گفتنی نیستند و لازم نیست خبری شوند. اما خب آنهایی که قابل بیان هستند را در همین گفتگو توضیح خواهم داد. آنهایی که مرا میشناختند و از من دعوت کردند به سازمان فرهنگی هنری شهرداری بیایم، با ایدئولوژی و رویکرد موسیقایی من آشنا بودند، و خب اتفاقات رخ داده در دوران مدیریتم در همین راستا بوده است.
شما نوازنده هستید، آهنگسازی میکنید و آواز را به صورت آکادمیک فرا گرفتهاید. مجموع همه اینها چه سبک یا سیاق و مسیری را برای شما رقم زده است.
البته من در مقطع کارشناسی تئاتر خواندهام. در کل هر اتفاق رخ داده طی دوران فعالیتم را لطف خدا میدانم. در پاسخ به بخش دوم سوالتان هم باید بگویم، این را هم لطف خدا میدانم که در میان نسلهای جدیدتر، به عنوان یکی از پرچم داران موسیقی انقلاب قرار داده شدم. امسال هم برادران عزیزم در حوزه هنری مرا به عنوان «چهره سال انقلاب» شاخه موسیقی معرفی کردند. این «چهره سال هنر انقلاب» بودن برای من خیلی خیلی با ارزش است؛ بسیار خوشحال شدم که جایزهای به دیگر جوایزم اضافه شد و شخصا آن را بسیار دوست میدارم، به این دلیل که سالها در همین حوزه فعالیت جدی و حرفهای داشتهام. ادامه مسیری که آوینیها افق آن را ترسیم میکنند زیباست.
شما خودتان را هنرمند انقلابی میدانید. این راهی که انتخاب کردهاید بر اساس اعتقاد شماست؟ شاید فعالیت در عرصه هنرهای ارزشی عایدی مالی و موقعیتی بهتری برای هنرمند داشته باشد.
فعالیتهای من قطعا بر اساس اعتقادات شخصی من است که به آنها شدیدا پایبند هستم. اگر آثار مرا مرور کنید متوجه میشوید که جمعا بیش از ده اثر عاشقانه اصطلاحا آزاد در کارنامهام ندارم. تمای زیادی هم نداشتهام و بیشتر به حماسه پرداختهام اولین کاری که من سال ۱۳۸۳ در استودیو خواندم، اثری با موضوع دفاع مقدس و اولین تجربه من بود.
شما تئاتر خواندهاید و تحصیلات موسیقی دارید و نوازنده هستید. آهنگسازی میکنید و خواننده کلاسیک هستید و در نهایت یکی از خروجیهای دوره خودتان به حساب میآید. با وجود این ویژگی ها اگر به سراغ موسیقی «ارزشی» و «انقلابی» هم نمیرفتید و سبکهای دیگر را دنبال میکردید، باز هم این امکان وجود داشت که آثار با کیفیتی ارائه دهید. نگران نیستید شما را متعلق به جناحی خاص بدانند؟
ببینید رویکرد من بارز و مشخص است. هیچوقت هم جایی… پشت ستونی قایم نشدهام تا بگویم این من نیستم، بعد مثلا طی سالهای فعالیتم گاهی بیرون بیایم و کاری کنم و دوباره پشت همان ستون خودم را پنهان کنم و به چنین کاری ادامه دهم. خیر من از اول همین بودهام که الان شاهدش هستید. شما میدانید که من عضو کانون آهنگسازان خانه سینما هستم. موسیقی فیلم ساختهام و در این زمینه سالهاست (هم در سینمای مستند و هم داستانی) فعالیت میکنم. پس بینید، چنین مواردی نشانه این است که من با میل قلبی خودم به ساخت و خواندن آثاری این چنین پرداختهام؛ و گرنه به قول شما میتوانستم در عرصهها و سبکهای دیگر حضور جدی داشته باشم و به فعالیت ادامه دهم.
خودتان فکر میکنید اینطور نبوده که عدهای بگویند ببینید امیرحسین سمیعی اول این مدلی بود و بعد بنا به موقعیتها تغییر ماهیت داد؟
خیر اینطور نبوده دوستان زیادی داریم که الحمدالله شناخت عمیق و قدیمی و مناسبی از حقیر دارند. در طول سالها با پرسشهای زیادی مواجه شدم. عدهای فقط دوست دارند امیرحسین سمیعی را به عنوان خواننده و آهنگساز بشناسند، اما نمیتوانند قبول کنند که این شخصیت برای خودش ایده و اعتقادی دارد. عدهایی از عزیزان هم چون مبنایی به موضوعات خاصی ورود کردم، این ایستادگی هنرمند در شرایط اجتماعی و سیاسی را به شدت میپسندند. اینها همه برای من محترم هستند. واقعیت این است هنرمند خودش به تنهایی مسیرش را ترسیم نمیکند و قطعا باورها اعتقادات و امواج اجتماعی سیاسی هم در پرداخت چهره هنرمند تاثیر مهمی دارد. شما ببینید من دوستان آهنگساز و موزیسین و سینمایی زیادی دارم. که شاید هیچ شباهتی و حتی نزدیکی نگرشی با هم نداریم، اما نه من دوستی با آنها را کتمان میکنم نه آنها.
به طور کلی آثار و صدای شما چه زمانی مورد توجه قرار گرفت؟
من زمانی که مدیر موسیقی «شهرستان ادب» بودم، کارهای جدیام اصطلاحا بالا آمدند و شنیده شدند. قبل از آن هم، هر کاری کردهام بیشتر در حوزه سینمای مستند بوده، اما در حوزه موسیقی انقلاب همیشه ایدهای داشتهام؛ معتقد بودهام که اتفاقا موسیقی «انقلاب اسلامی» نباید در دسترس آماتورها قرار گیرد و دستمایه آنها شود. این را بارها در مصاحبههای مختلف گفتهام. حرف این بوده که ما در هر ژانری میتوانیم افراد آماتوری هم داشته باشیم. و آنها طی مراتبی مراحل را طی کنند و بالا بیایند، ولی نمیتوانیم در موسیقی انقلاب آزمون و خطا کنیم.
چرا نمیتوانیم در موسیقی «انقلاب» آزمون و خطا کنیم؟
چون موسیقی و هنر «انقلاب»، هنر دینی اعتقاد و اعتبار ماست. موسیقی متعالی اعتقاد قلبی و باور ماست. این باور و عقیده از پدرانمان به ما رسیده و سینه به سینه انتقال یافته. ما با این باورها و اعتقادها انقلاب کردیم و حماسههای دفاع مقدس را به وجود آوردیم. البته موارد رخ داده دیگری هم وجود داشته است. با چنین پیشینهای آیا واقعا رسالتمان این است که در حوزه موسیقی دفاع مقدس یا در عرصه موسیقیهای دینی و آیینی آماتورها را وارد کنیم؟ ما فقط آقای مجید انتظامی را داریم که در چنین عرصههایی به طور جدی کار کرده و آثار فاخر و با کیفیتی از خود به جای گذاشته است. در مقاطعی هم جناب علیقلی را داریم که سالها در عرصه موسیقی دفاع مقدس حضور داشته و آثاری را به نام خود ثبت کرده که با ارزش هستند.
به نظر میرسد موسیقی «انقلاب» و تولید آثار «ارزشی» نسبت به قبل کمرنگ شده؟ آیا همینطور است؟
با شما موافق نیستم و دلیلش را میگویم. بینید، موضوع دیگری که وجود دارد و من پس از تحویل گرفتن بخش موسیقی «شهرستان ادب» به شدت با آن برخورد کردم، این بود که آثار تولید شده قوی نبودند . بله ما در حوزه موسیقی انقلاب و دفاع مقدس کار کردهایم و میکنیم، اما اغلب آن آثار تولید شده قوی، با کیفیت و فاخر نبودهاند. معتقدم باید الگویی به جامعه تحویل دهیم تا قابل دفاع باشد. توجه به این موضوع بسیار مهم است. من پس از حضور در «شهرستان ادب» هدفم تولید آثار قوی و قابل دفاع بوده است.
از آثاری نام ببرید که در دوران حضورتان در دفتر موسیقی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تولید و ارائه شدهاند. به طور مثال پوئم سمفونی «سرباز» که محوریتش شهید سلیمانی بود، اثری درخور و با کیفیت محسوب میشود که اتفاقا به لحاظ تکنیکی قابل دفاع است.
بله درست است. البته من فقط خواننده پوئم سمفونی «سرباز» بودم و مدیریت پروژه به عهده من بود. آهنگسازی اثر به عهده آقای آرمان مهربان بوده است. آلبوم پوئم «سمفونی اروند» هم مجموعهای است که آهنگسازی آن به عهده خودم بوده است. با اشعاری از استاد مصطفی محدثی خراسانی.
یکی از ویژگی پوئم سمفونی «سرباز» را توضیح دهید.
اتفاق جالب این بود در پوئم سمفونی «سرباز»، فرمهایی مورد توجه قرار گرفتند که کسی آنها را دیگر گوش نمیداد. یعنی مردم می ترسیدند چنین آثاری را گوش دهند و تا اسم «سمفونی» میآمد، میگفتند این اثر مطمئنا ناشنیدنی است و از آن استقبال نمیکردند. پس از انتشار اثر به ما ثابت شد که این فرمها هم میتوانند شنیدنی باشند.
درباره بودجه سالانه دریافتی در بخش موسیقی سازمان فرهنگی هنری شهرداری بگویید. به هرحال شما از سال ۱۳۹۹تا دیماه امسال مدیریت این بخش را به عهده داشتهاید. با توجه به تورم اقتصادی چقدر طی این چند سال موفق شدهاید بر رقم آن بیفزاید؟
بحران در این حوزه بسیار زیاد است و خود مبحثی مفصل و جداگانه است.
بسیار میشنویم که شهرداری و همه بخشهای آن بودجههای آن چنانی دریافت میکنند و مبلغی که صرف تولید و اجرای پروژههای فرهنگی هنری میشود بخش ناچیزی از رقم بودجه سالانه است.
نه اصلا اینطور نیست. من از برآورد بودجه پوئم سمفونی «اروند» که تولید کردیم، عکسی به یادگار گرفتهام که میتوانم نشان دهم؛ برآورد بودجه صفر ریال! واقعا هم همینطور بود، بودجه صفر بود. ما این اثر را به طور کامل با مشارکتهای بین سازمانی تولید کردیم. خودم هم دستمزدی نگرفتم. اصلا اینطور که نیست که تصور کنید ما بودجه آنچنانی میگیریم. من زمانی که به مدیریت موسیقی سازمان منصوب شدم، اگر یادتان باشد سینماها تعطیل شده بود. این در حالی است که یکی از در آمدهای عمده سازمان فرهنگی هنری از طریق سینماهاست. همان اول که آمدم مدیریت به من گفت آقا پول نداریم! شما خودت آرتیست هستی و پای کار بیا. در ادامه هم شرایط طوری بود که مجبور شدیم خودمان پوئم سمفونی را تولید کنیم چون اصلا بودجهای وجود نداشت که برون سپاری کنیم.
ما حتی پولی نداشتیم که پوستر کار را سفارش دهیم! باید بگویم حتی مدتی کیفیت پوسترهایمان پایین آمده بود و دلیلش این بود که بچههایی که تخصصی در این زمینه نداشتند، زحمت انجام کار را میکشیدند. اما هر آنچه اهمیت داشت و تخصصی محسوب میشد را خیلی جدی گرفتیم. «ملودی»، «شعر»، «آهنگ» از همین مولفه محسوب میشد و موضوع دیگر که بر کیفیت کار تاثیر داشت تمرین بچهها بود که به درستی انجام شد. تنها مواردی که برایمان مشمول هزینه شد؛ دستمزد نوازندگان و مخارج شعر و استودیو بود، همین. باقی کارها دلی و گروهی انجام میشد. حتی از همکاران هنرمندم در سازمان فرهنگی هنری شهرداری بهره بردم. مثلا شهرام صارمی نوازنده کمانچه و سهتار است. آقای بانیان را داریم که نی و فلوت میزند یا آقای آزادفر را داریم که سازهای کوبهای مینوازد. از این دوستان خواستیم در پروژه حضور داشته باشند و بنوازند، که پذیرفتند.
بودجه دریافتیتان برای ساخت پوئم سمفونی «سرباز» چقدر بوده؟
اگر رقم را بگویم تعجب میکنید. اگر مثلا بگویم آقای آرمان مهربان چقدر دستمزد گرفته شما را به تعجب او داشتهام. فقط این را بگویم که دستمزدشان زیر سی میلیون تومان است. خودم هم که دستمزدی نگرفتم. اتفاقا سازمان هم تعجب کرد و گفت چطور میخواهید چنین اثری بسازید وقتی پولی نیست. در ادامه دست به دامن آقای نراقیان مدیر مرکز موسیقی صدا و سیما شدیم که ارکستر تلویزیون را در اختیار ما گذاشت.
حوزه هنری آمد و بخشی از هزینه چاپ را به عهده گرفت. همانطور که گفتم، زمانی به پوئم سمفونی «اروند» رسیدیم هم هیچی نداشتیم. برای ساخت این اثر هم عِرق داشتم و باز هم ارکستر تلویزیون پای کار آمد. تعدادی نوازنده داشتیم که خارج از ایران بودند و باید دستمزدشان را با دلار پرداخت میکردیم. در ادامه موزه دفاع مقدس و سازمان امور سینمایی دفاع مقدس هم ما را حمایت کردند. من و همکارانم در بخش موسیقی سازمان فرهنگی هنری شهرداری اینطوری کار کردیم و تقریبا تمام پروژهها طی همین روال تولید و منتشر شدهاند. جالب است که میگویید خیلیها تصور میکنند ما در سازمان بودجه آنچنانی دریافت میکنیم.
قبلا درباره اینکه سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران اقدام به برگزاری کنسرتهایی کرده خبرهایی منتشر شد. آیا این اتفاق صحت داشت؟
کلا برخی صحبتها جالب است. اتفاقا آن زمان که مدیریت موسیقی سازمان را به عهده داشتم، شنیدم که میگفتند ما کنسرت برگزار کردهایم! در صورتی که اصلا طی چند سال گذشته چنین اتفاقی نیفتاده است. و ما هیچ کنسرتی برگزار نکردیم. ما فقط در سال هزار و چهارصد «مقام حماسه» را در تالار وحدت برگزار کردیم، که به مناسبت بزرگداشت شهید سردار قاسم سلیمانی برگزار شده بود. در این برنامه «سرباز» را با ارکستر صدا و سیما اجرا کردیم. ما اصلا کنسرتی برای خوانندهای برگزار نکردهایم.
این صحبتها از کجا و از سوی چه کسانی مطرح میشد؟
واقعا نمیدانم این شایعهها از کجا و چگونه نشات میگیرد! یا مثلا شنیدم که میگفتند دفتر موسیقی سازمان برای آقای فلانی و فلانی آلبوم منتشر کرده و میلیونها تومان هزینه صرف نموده است! که این هم کذب است. کنسرتی هم که میگویند سالها پیش توسط معاونت اجتماعی شهرداری آن زمان در دولت قبل برگزار شده که این بخش ارتباطی با ما نداشت. واقعا برخی بدون منبع و غیر موثق اخباری را ناآگاهانه منتشر میکنند.
که درست نیست. فردای روزی که این صحبتها مطرح شد در مصاحبه با یکی از رسانهها گفتم ما اصلا پولی برای تولید آلبوم و برگزاری کنسرت نداشتهایم و اگر هم بودجهای وجود داشت چنین کاری انجام نمیدادم. و گفتم وظیفه من یافتن استعدادها و میدان دادن به آنهاست. همانطور که گفتم طی دوران مدیریت موسیقی سازمان فرهنگی هنری شهرداریی رسالت من رسیدگی و فراهم کردن بستر برای استعدادهای کمتر شناخته شده بود و حال که در معاونت هستم هم این رویه وجود دارد و به قوت خود باقی است.
شما حین حضور در بخش موسیقی سازمان بیشتر مدیریت میکردید یا هنرمندی که مشغول تولید اثر است؟
به نظرم هر دو. چون شرایط به گونهای نبود که فقط مدیریت پروژه ها رو به عهده بگیرم و به رسیدگی امور اداری بپردازم ناچار بودم به علت کسری بودجه خودم وارد عمل بشم حالا چه در قامت آهنگساز چه نوازنده و چه صدابردار، اما بسیار تجربه شیرینی بود . میزان به میزان تمام آثار تولید شده در سازمان فرهنگی هنری شهرداری را چک کردهام و همه تولیدات را مورد نظارت قرار دادهام. اینطور نبوده که اثری بدون نظارت من و بدون رعایت مولفههای مهم تخصصی تولید و ارائه شود.
منظورتان از نظارت چیست؟ مدیریت پروژهها؟
آن زمان که مدیر بخش موسیقی سازمان بودم، تمام پارتیتورهای آثار را خودم آنالیز میکردم و کلا این روال همیشگی من است. به طور مثال پارتیتور پوئم سمفونی «سرباز» را خودم آنالیز کردم. اینطور نبوده که آقای مهربان آهنگساز اثر چیزی بنویسد و آن را به من بدهد و من به عنوان خواننده آن را بخوانم و تمام. حین تولید پوئم سمفونی «سرباز» قبل از اجرا هم پارتیتور را با آرش امینی (رهبر ارکستر) چک میکردم.
آن هم پارتیتوری که خودم آن را نوشتهام. به آقای امینی میگفتم پارتیتور را چک کن تا شاید اتفاقات بهتری را حین اجرا رقم بزنیم. یا پوئم سمفونی «راه روشن» هم که بر اساس بیانیه گام دوم انقلاب همزمان با دهه مبارک فجر تولید و ارائه شد، چنین رویهای داشته و لحظه به لحظه پارتیتور و جزییات آن را چک کردهام. در چنین مواردی تا من اجازه نمیدادم، ضبطی صورت نمیگرفت. شما تصور کنید در چنین موردی منِ مدیر هیچ تخصصی نداشتم! در این صورت به هر حال کارها انجام میشد اما کم و کیف خروجی مشخص نبود! و خب الی ماشالله چنین آثاری کم نداریم! در آن روزها توجه من به شدت معطوف به جمله شهید آوینی بود؛ «اگر تخصص نداشته باشی و مسئولیتی بپذیری ظلم بزرگی کردی.»
در میان آثار متعددی که با آهنگسازی و خوانندگی و نظارت شما در سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران تولید شده کدام را موفقتر و ویژهتر میدانید؟
بدون شک برای همه قطعات و آلبومها و اجراها زمان صرف شده، اما «آن روز آسمان گریست» را یکی از آثار بسیار شاخصم میدانم که سال گذشته منتشر شد. حاضرم بنویسم و امضا کنم که این اثر یکی از آثار شاخص هنر عاشورایی است. این اثر ترکیبی از آواز و موسیقی است که آقای محمد سالاروند آهنگسازی آن را به عهده داشتهاند. دوستان این اثر را میکس کرده بودند و زمانی که به استودیو رفتم و آن را شنیدم گفتم میکس اثر ضعیف است و این کارها را انجام دهید تا ضعفی که وجود دارد، برطرف شود. دوباره که به استودیو رفتم و اثر را شنیدم، متوجه شدم کار درنیامده و اتفاقاتی که میخواستم رخ نداده! در ادامه گفتم شما دوستان کنار بنشینید تا خودم کار را به سرانجام برسانم.
در نهایت دیدم اگر خودم پای کار ننشینم و بر امور نظارت نکنم، آن چیزی که به عنوان مدیر میخواهم و در افق دیدم هست، رخ نخواهد داد. پوئم سمفونی «راه روشن» را هم در نهایت خودم میکس کردم. پوئم سمفونی «اروند» هم چنین روالی داشت و توانستم حدود پنجاه درصد برای ضبطش در استودیو حضور داشته باشم. یک ماه طول کشید که کارهای مربوط به این پروژه را خودم انجام دهم. این تغییرات و نظارتها پس از فرایند ضبط و تولید پوئم سمفونی «اروند» رخ داد. «آن روز آسمان گریست» در ژانر عاشورایی، پوئم سمفونیهای «سرباز»، «اروند» و «راه روشن» در بافتهای ارکسترال و در نهایت اثر پژوهشی «نواحی اشک» بخشی از تولیدات بخش موسیقی سازمان فرهنگی هنری شهرداری طی دوران مدیریت من است.
به نظر میرسد تعریفتان از آهنگسازی با آنچه مرسوم است تفاوت دارد.
معتقدم آهنگساز به معنای امروزی باید تمام تکنیکها را بداند و بر اموری غیر از آهنگسازی (مانند میکس و مستر و موارد دیگر) اشراف داشته باشد. موزیسین و آهنگساز در دنیای امروزی فقط نباید بنشیند و پارتیتور بنویسد و باید تکنیکهای جامعی برگرفته از تکنولوژی را هم بداند. او علاوه بر پاتیتور نوشتن باید بتواند ضبط کند و کارهای دیگر را هم در جهت به سرانجام رساندن اثرش به بهترین وجه ممکن انجام دهد. آهنگساز حتی باید صدای مورد نظرش را خودش پالایش صوتی کند. علاوه بر اینها، آهنگساز باید بتواند پروژه را در هر موقعیتی مدیریت کند.
یعنی شما به عنوان مدیر موسیقیِ یک دستگاهِ بزرگ دولتی، تولید اثر مورد نظرتان را به موزیسینها و دیگر عوامل زیر مجموعهتان سفارش نمیدهید.
خیر اینطور نبوده من سفارش کار بدهم و بگویم بروید و یک کار عاشورایی تولید کنید. در آثاری که راهبری آنها به عهده من بوده، بر تمام بخشها و ابعاد نظارت داشتهام. همیشه گفتهام من چنین کاری میخواهم که چنین ارکستراسیون و چنین هارمونی داشته باشد و سازبندیاش اینگونه باشد. حتی خوانندهها هم آوازشان را اینگونه طراحی میکنند. در پوئم سمفونی گام دوم یا همان «راه روشن» من به آقای پارسافر میگفتم من تمام سرتیترهای بیانیه را برای گام دوم انقلاب اسلامی، محتوای موسیقایی تصویری میخواهم؛ یعنی مثلا وقتی سرتیتر درباره «بصیرت» است، باید آن را ببینم. یا وقتی صحبت از «وحدت» می شود باید آن را حس کنیم. طی دوران تولید حتی دخل و تصرف هم میکردم.
یعنی این اجازه را به خودم میدادم که بگویم مثلا ما اینجا چنین چیزی میخواهیم یا در فلان بخش باید چنان کنیم. یا مثلا در پوئم سمفونی «سرباز» به آقای آرمان مهربان آهنگساز اثر میگفتم من میخواهم حاج قاسمم را به جهان ثابت کنم. البته شهید سلیمانی شخصیتی ثابت شده است، اما میخواستم باب زیبایی بسازم تا به جهان بگویم من برای حاج قاسمم و برای ژنرالم چنین تصویر موسیقایی میسازم.تمام این موارد در دوره ایست که ما امکان فعالیت میدانی نداشتیم .اما چند ماهی هست که به لطف خدا آیین آواز /نشست هنرمندان موسیقی و تجلیل ها را از سر گرفتهایم.
موسیقی انقلاب را در چه جایگاهی می بینید؟
اگر بخواهم با غرور در اینباره صحبت کنم، باید بگویم تلاشهایی که ما کردیم در حال نتیجه دادن است. طی این سالها قطعا دوران افول هم داشتهایم. اگر موسیقی انقلاب را از دهه شصت تاکنون منحنی فرض کنیم، آن سیر نزولی و چاله بزرگِ ایجاد شده را رد کردهایم و الان در حال رسیدن به آن نقطه بالای منحنی هستیم.
به نظر میرسد سیر نزولی به موسیقی «انقلاب» از ابتدای دهه هفتاد آغاز شده و در اواسط دهه هشتاد و کمی بعد از آن به نهایت خودش رسیده است.
موسیقی انقلاب در دهه هفتاد در قالب موسیقی فیلم تجلی یافته و بسیار هم سرآمد است. چون در آن مقطع مجید انتظامی را داریم که ساخت موسیقی متن آثار متعددی را به عهده داشته است. فیلمهایی چون «از کرخه تا راین» و «بوی پیراهن یوسف» برخی از آثار شاخص آن دوران هستند که موسیقیهای درخور و شایستهای دارند. یا مثلا سریال «خاک سرخ» و آهنگساز خوبی چون آقای علیقلی را داریم. به دهه هشتاد که میرسیم، عدهای از آماتورها وارد عرصه می شوند، آنها معمولا جوششی پا به عرصه فعالیت گذاشتهاند که ایرادی هم ندارد؛ اما قطعا باید نوعی راهبری هنری پشت ماجرا صورت می گرفت، که اتفاق نیفتاده است.
یکی از شاخههای موسیقی انقلاب و ارزشی مقوله «سرود» است. در حال حاضر «سرود» چه جایگاهی در هنر ارزشی دارد؟
در حال حاضر تعریفی که از سرود وجود دارد بسیار اشتباه است؛ هنری که چند سال است به دنبالش هستیم و بابتش در سرو کله هم میزنیم و انرژی زیادی صرفش کردهایم. ما باید به سرود اوائل انقلاب باز گردیم تا در مسیر درست قرار گیریم. سرود اوائل انقلاب هم همانی نیست که الان روی آن تمرکز داریم و بازسازیاش میکنیم. نود درصد سرودهای اوائل انقلاب اسلامی خواننده کرال بزرگسال داشتهاند و خوانندگانشان اصلا نوجوان نبودهاند. اگر قرار است به بازسازی سرود بپردازیم، راهش این نیست که الان در حال طی کردنش هستیم.
یعنی با «سرود» رده سنی کودک و نوجوان مخالف هستید؟
خیر اصلا منظورم این نیست که نباید سرود نوجوان داشته باشیم، اما رفرنس اصلی ما سرودهایی است که توسط کرال بزرگسال اجرا میشود. مثلا اگر به سرودهای سال ۱۳۵۷ به بعد گوش دهید، متوجه منظورم خواهید شد؛ سرودهایی چون «بوی گل سوسن و یاسمن…»، «بهمن خونین جاویدان» یا «خمینی ای امام» و «الله الله» توسط خوانندگان کر بزرگسال اجرا شدهاند و اتفاقا کیفیت بالایی هم دارند. ما مدتهاست میخواهیم به سرودهای اوائل انقلاب برگردیم و میگوییم؛ آنچه میخواهیم همین است،! بعد مسیر دیگری را میرویم که خلاف جهت درست است! معتقدم اگر بخواهیم سرود را دوباره احیا کنیم باید در ابتدا (به عنوان رفرنس) به کر بزرگسال برگردیم و بعد بیایم و شاخههای نواجوانانش را فعال کنیم.
پس با این حساب باید گفت دلیل افول سرود در دهه هشتاد راهبریهای اشتباه بوده و به همین دلیل است که در این مقطع سرود ما سیر نزولی داشته! تا آنجایی که یادم هست در آن دوران راهبریها و در ادامه تولیدات رخ داده بسیار فاجعه بود و حاصلش آثار ضعیفی هستند که تولید و منتشر شدهاند. حال هم جوانانی در حال آمدن به میدان هستند که با سواد و تحصیل کردهاند. آنها سیاستگذاریهای اشتباه را اصلا متوجه نمیشوند و آنها را برنمیتابند. به موزارت این جریان هوشمندانه و حرفهای، یک جریان غیرحرفهای هم داریم که همچنان وجود دارد. شاید رویه این افراد به لحاظ ایدئولوژیک بسیار درست باشد اما آنها ابزار لازم را ندارند. این دسته از افراد میخواهند کار درست را انجام دهند اما بدون ابزار که همان تخصص است، این اتفاق شدنی نیست. چه بخواهیم چه نخواهیم «تخصص» مقولهای بسیار مهم است.
تخصص داشتن به لحاظ سرعت بی حد و حصر تکنولوژی نیاز به بروزرسانی دارد.
دقیقا. و خب در راستای سوالتان باید بگویم اتفاقی دیگر هم در موسیقی کشور افتاده که از آن غافل هستیم. آن اتفاق این است که اساسا موسیقی الکترونیک را متوجه نمیشویم. ندانستن کاربرد موسیقی الکترونیک و آن ناآگاهی باعث شده هرکسی تصور کند، آهنگساز است. این رویه در موسیقی ارزشی و حتی موسیقی عاشورایی و مذهبی ما هم نفوذ کرده است! ما در سازمان فرهنگی هنری شهرداری چرا برای انتشار آلبومهای «نواحی اشک» در دو مجموعه و احیا کردن نواهای کهنمان تلاش میکنیم؟ به این دلیل که آنچه را لازم است، داریم و باید به اصل خودمان بازگردیم. محمد معتمدی در برنامه تلوزیونی «آن» که خودم اجرای آن را به عهده دارم حرف خوبی زد. او گفت پایههای اعتقادیمان با هنرمان به هم گره خوردهاند و اگر یکی از آنها را بکشیم و هر دوی آنها فرو میریزند. به نظرم این نظر درستی است.
صحبت آخرتان با مخاطبان چیست؟
مطمئنا ما باید به ریشههایمان برگردیم. در مورد هنر «ارزشی» نمیخواهیم بگوییم جوانها نیایند. بیانید و باشند و کار کنند، منتهی آنها که تخصص دارند، وارد شوند. حالا آنهایی که اعتقاد قلبی را دارند ولی ابزار و توانمندنی حرفهای ندارند باید آموزش ببیند و یاد بگیرند، سپس وارد فضای کار شوند.
از فعالیتهای آینده خودتان در حوزه موسیقی و سینما بگویید.
برای ساخت موسیقی متن یک فیلم با عوامل مربوط صحبت کردهام. از آنجایی که هنوز جزییات این اتفاق مشخص نشده، ترجیح میدهم دربارهاش چیزی نگویم. جز این مشغول برنامهریزی هستم تا برای یکی از سرداران شهید دفاع مقدس سمفونی بسازم. این پروژه را بسیار دوست دارم و هدفم این است آن را به سرانجام برسانم. علاوه بر اینها اجرای برنامه تلویزیونی «آن» را دارم که روی آنتن شبکه دوم سیما دارم که آقای احمدرضا بلیغ تهیهکنندگی آن را به عهده دارد. این برنامه به بررسی آثار هنری نمایشی موسیقی تجسمی ادبی ، با موضوع محرم میپردازد. طی این برنامه مقابل میهمانان بزرگی نشستهام و هنوز تمام نشده است. حین پخش این برنامه هم پیشنهادهایی از جنس اجرا بوده که آنها را مناسب امیرحسین سمیعی نمیبینم و در آنها حضور نخواهم یافت.
انتهای پیام/