به گزارش خبر گزاری شنو همین نگاه او را به وادیهای جذاب و بکر موسیقی رسانده که مهمترین ثمره آن دستیابی به چارچوبی استاندارد و بین المللی از نوازندگی عود و “ترجمه” آن برای نوازندگان خوش آتیه بعدی این ساز مسحور کننده است.
عود یا به روایتی صحیحتر بربط، سازی است به قدمت تاریخ چندین هزارساله ایران و جهان. ردپای این ساز ابتدا در خاورمیانه و حتی بعدها در اروپا وجود دارد. نوای جادویی، تواناییهای صدا دهی خاص و بسیاری از ویژگیهای منحصر بهفرد دیگر، این ساز را در سطح جهانی به سازی محبوب تبدیل کرده است. به طوری که امروزه در انواع ژانرهای موسیقی از کلاسیک گرفته تا جز و راک حضوری فعال دارد. درباره اصالت ساز عود و تاریخچه آن سخن بسیار رفته است. بسیاری منشأ این ساز را مربوط به منطقه بین النهرین میدانند و عده قابل توجهی هم این ساز را مربوط به ایران میدانند. به هر روی این ساز برند موسیقی خاورمیانهای است.
با وجود اینکه این ساز در تاریخ ایران حضور پر رنگی داشته و کتابها و مقالات بسیاری در گذشته درباره آن تألیف شده، اما به طرز غریبی در دورهای طولانی، عود به ورطه فراموشی سپرده شد و تا به امروز پس از گذشت سالها از بازشناسی دوباره آن، عود نوازان ایرانی در پی هویتیابی این ساز در زمینه نوازندگی ایرانی هستند. در این فرایندکه شاید منجر به پدید آمدن مکتبی جدید در عود نوازی شود؛ نیاز مبرمی به پژوهشگران کارکشته و ماهر وجود دارد تا درهای جدیدی را به روی موسیقیدانان آینده بگشایند.
مجید ناظم پور، جوان پرشور و خوش ذوق ایرانی از نسلی آگاه و جویشگر است که بخش قابل توجهی از زندگانی خود را صرف این راه پرفراز و نشیب کرده است. او روانشناسی خوانده و در خانوادهای اهل هنر رشد کرده، خانوادهای که نای نی حسن کسایی در آن قطع نمیشد. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بعد از ۳۲ سال فعالیت مستمر ناظم پور در زمینه موسیقی نشان درجه یک هنری را به این عودنواز اهدا کرد.
آنچه در ادامه میخوانید مشروحبا این آهنگساز، پژوهشگر و نوازنده است:
شما غیر از فعالیت در زمینه موسیقی در نویسندگی و پژوهش هم فعالیت دارید و کتابهای مختلفی را تألیف کردهاید. معروف ترین کتاب شما کتاب “داستان بربط” است که با استقبال خوبی هم مواجه شد. به نظر شما علت آن چیست؟
کتاب داستان بربط نتیجه یازده سال پژوهش در کشورهای مختلف در مورد تاریخ پنج هزار ساله ساز عود یا بربط است. هر آنچه اطلاعات در این زمینه بوده را سعی کردهام جمعآوری کنم. مطالعه کتب مختلفی که در کشورهای مختلف درباره این ساز تألیف شده، بازدید از کتابخانهها و موزهها و مراجعه به افراد مختلف و گفتوگو با آنها در تألیف این کتاب مرا یاری کرد. این کتاب سه جلد دارد که جلد اول آن حدود ۷۰۰ صفحه است و منتشر شده، دو جلد دیگر در دست انتشار است. به جرأت میتوانم بگویم که این کتاب کاملترین دایره المعارف در زمینه تاریخچه ساز عود است که تا کنون منتشر شده. طبیعتاً برای پژوهش درباره تاریخچه این ساز و سفر به کشورهای عربی سه سال وقت خود را صرف آموختن زبان عربی کردم و با سفر به نقاط مختلف به جمعآوری اطلاعات پرداختم.
آیا برای این تحقیقات حمایتی هم داشتید؟
تمامی این سفرها و تحقیقها را با هزینه شخصی خود و بدون هیچ حمایتی انجام دادهام.
آیا میتوان گفت نتیجه تحقیقات طولانی مدت شما در کتاب“داستان بربط” منعکس شده است؟
در طول سالهایی که درباره تاریخچه عود تحقیق میکردم به موازات آن درباره نوازندگی این ساز و مکاتب مختلف آن هم تحقیق کردم و نزد اساتید عرب با سبکهای مختلف نوازندگی این ساز آشنا شدم. همینطور شیوههای آموزشی مختلف این ساز را هم بررسی کردم. محصول این تحقیقات هم شیوهای شد که خودم در نوازندگی دارم و میتوانم بگویم تکنیک صحیح و بینالمللی نوازندگی ساز عود را برای موسیقی ایرانی ترجمه کردم. برای آموزش این ساز چهار جلد کتاب تحت عنوان “مهارت عود نوازی” تألیف کردهام و یک کتاب هم مخصوص تکنیک مضراب برای این ساز از من منتشر شده است.
منظورتان از تکنیک صحیح و بین المللی نوازندگی ساز عود چیست؟
متأسفانه پس از فراموشی ۳۰۰ ساله این ساز در ایران تجربیاتی که در برخورد با آن بوده بیشتر تجربهای شخصی بوده که اغلب متأثر از نوازندگی تار و سهتار است و به صورت مستقل با این ساز برخورد نشده است.
در حالی که تکنیک، انگشتگذاری و مضراب این ساز کاملاً با تار و سهتار متفاوت است و این به خاطر فیزیک مخصوص عود است. در تمام دنیا وقتی از این ساز برای اجرای موسیقی عربی، ترکیهای و حتی اروپایی استفاده میشود تکنیک و اکول نوازندگی منحصر به فردی رعایت میشود. درست مانند ساز ویولن که اکول مشخص خود را دارد. تکنیک جهانی ساز عود، در اصل از ایران است و در نوشتههای عبدالقادر مراغهای و فارابی وجود دارد، اما امروزه در تمام نقاط دنیا به جز ایران رعایت میشود. من سعی کردم این تکنیک و اکول نوازندگی را که در نوازندگی خود من هم وجود دارد فرا بگیرم و برای موسیقی امروز ایرانی آن را ترجمه کنم.
شما آلبومهایی متنوع و با فضاهای کاری مختلفی را منتشر کردهاید؛ کمی در این باره توضیح دهید.
حدود هفت آلبوم هم منتشر کردهام که عموماً تکنوازی هستند و به صورت تخصصی به ساز عود پرداختهام و سعی کردهام با شیوه نوازندگی خود در فضاهایی مختلف توانمندیهایی این ساز را برای اجرای انواع موسیقیها از موسیقی سنتی گرفته تا موسیقی تلفیقی نشان بدهم.
چرا ساز عود به مثابه دیگر سازهای ایرانی مثل تار، سنتور یا سه تار پیشرفت نکرده است؟
در روزگارانی یعنی حدوداً سیصد سال قبل عود در ایران سلطان سازها بوده و به تعبیر فارابی مشهورترین سازها و به قول عبدالقادر مراغهای اکمل یا کاملترین ساز بوده، اما از دوره صفویه به بعد به دلایل نامعلومی، این ساز در موسیقی ایران محو میشود تا اینکه در اوایل قرن گذشته که به دستور روحالله خالقی دو تن از اساتید یعنی استاد اکبر محسنی برای ساز عود و استاد مهدی مفتاح برای ساز قانون به کشور عراق سفر میکنند و دوره این ساز را طی میکنند و به ایران باز میگردند، اما نوازندگان دیگری هم سعی میکنند تجربههای شخصی خود را که بیشتر از نوازندگی تار و سهتار تأثیر میگرفته، بر روی این ساز پیاده کنند و به همین دلیل این ساز در ایران فراموش شده بود. ولی در سالهای اخیر خوشبختانه جوانان زیادی به این ساز روی آوردهاند و خوشحال هستم که بگویم عود در ایران در حال به دست آوردن جایگاه واقعی خود است.
با این حال در کشورهای عربی و ترکیه به ساز عود بیش از ایران توجه میشود و حتی مکاتب و سبکهای عود نوازی مختلفی در این کشورها وجود دارد در حالی که وضعیت در ایران این گونه نیست؛ نظر شما چیست؟
باید بگویم پس از دوره فراموشی این ساز، ما در ابتدای این راه و در مرحله آزمون و خطا هستیم. به هر حال عمیقاً امیدوارم که روزی در ایران به سبکهای مختلف عود نوازی خواهیم رسید و پس از آن ممکن است به مکتب عود نوازی خاص خود برسیم ولی ما هنوز اطلاعات زیادی در این زمینه نیاز داریم و مسیرهای جدیدی پیش رو داریم که باید آن را پیمود.
شما چندی پیش پستی انتقادی را در اینستاگرام خود درباره انتقاداتی که از جانب عدهای به هنرمندان جوان کشور میشود منتشر کردید؛ میتوانید بیشتر درباره آن توضیح دهید؟
ما اگر بخواهیم موسیقیدانان معاصر ایرانی را دسته بندی کنیم. یک نسل به هنرمندان «گلهایی» یا هنرمندانی که در برنامههایی رادیویی گلها حضور داشتهاند معروف هستند که واقعاً شاهکارهای جاودانه موسیقی ایرانی را در آن دوران خلق کردهاند و اساتید بزرگی به حساب میآیند. جدای از این به لحاظ شخصیتی و اخلاق و منش هم الگوی بسیار خوبی برای افراد تازه کار یا حتی موسیقیدانان دیگر هستند.
نسل بعدی که نسل میانه است شامل هنرمندانیاند که با حضور در موسیقی و ادامه فعالیتهای خود بنا بر دلایل مختلفی چهره شدند و تا بعد از انقلاب هم همواره فعالیتهای خود را ادامه دادند. نسل دیگری هم وجود دارد که بعد از انقلاب ظهور پیدا کردند و اینها جوانانی هستند که در دوران جنگ تحمیلی و با وجود تمام سختیهای موجود در آن زمان از جمله جنگ و مسائل اقتصادی و محدودیتهایی که از جانب صدا و سیما و بقیه ایجاد میشد موسیقی را با عشق و علاقه فراوان پیش بردند و تا الآن هم ما جوانان با استعداد زیادی داریم که با علاقه و جدیت کار خود را ادامه میدهند.
در واقع اعتراض من به این دلیل بود که این نسل میانی، البته باید بگویم که همه آنها اینطور نبودند چرا که ما پیشکسوتانی در همین نسل میانی داریم که از نظر اخلاق و شخصیت بسیار برجسته هستند و سبک و سیاق هنری خود را دارند، بنا بر شانسی که در آن دوره به دست آوردند و به خاطر شرایط خاص آن دوره، خیلی زود توانستند به شهرت برسند و از لحاظ مالی برداشتهای خوبی از موسیقی ایرانی داشته باشند در حالی که هیچ گونه چیزی به موسیقی ایران نیفزودند و اکنون منتقدان نسل مظلومی هستند که با تمام سختیها، سازی را به دست گرفتند، زحمت کشیدند و سبک و سیاقی هم برای خود به وجود آوردند.
در واقع سزاوار نیست یک عده از افرادی که خیلی آسان به شهرتهایی بعضاً کاذب رسیدهاند و منافع مالی زیادی از موسیقی سنتی به دست آوردهاند، که نوش جانشان هم باشد، بدین شکل نسل جوان را تحت فشار قرار داده و آنها را به سخره بگیرند. نسلی که با وجود تمامی شرایط سخت اقتصادی و محدودیتهای موجود راه خود را ادامه داده است.
شاید بتوان گفت خود شما هم از همین نسل هستید!
من به نمایندگی نسل خودم صحبت کردم و منظور فقط خودم نبودم. به هر حال تاریخ طبیعتاً همه چیز را مشخص خواهد کرد و لازم نیست کسی از خود دفاع بکند و اگر کسی حرفی برای گفتن در هنر داشته باشد بهترین قاضی زمان است و باید صبر کنیم تا ببینیم زمان برای او چه قضاوتی خواهد گرفت.
اما با این حساب در عصر امروز انواع مختلف موسیقیها حتی موسیقیهایی بیارزش در دسترس همگان قرار دارد و شاید با وجود رقبایی این چنینی شرایط خیلی سختی برای شنیده شدن صدای نسل جوانی که نام بردید وجود داشته باشد.
بله، متأسفانه امروزه ما با نوعی از موسیقی مواجه هستیم که حتی نمیتوان به آن موسیقی پاپ گفت! موسیقی حرامزادهای که معلوم نیست از کجا شکل گرفته و با عنوان موسیقی پاپ متداول شده و درآمدهایی میلیاردی در آن وجود دارد. متأسفانه این نوع موسیقی بسیار هم تبلیغ میشود و این هنرمندان جوان از نسلی که به آن اشاره کردم باید با چنین افرادی به رقابت بپردازند و به همین دلیل هیچ میدانی نه به لحاظ اقتصادی و نه به لحاظ معنوی برای فعالیت هنری برای آنها وجود ندارد.
لازم است اینجا دوباره تاکید کنم که صحبتم صرفاً با برخی از هنرمندان موسیقی در آن نسل میانه است و نه همه آنها، چراکه در این نسل پیشکسوتان بزرگی وجود دارد که بسیار قابل هستند و ما از آنها درسهای فراوانی گرفتهایم. خلاصه کلام اینکه نباید زحمات این جوانان نادیده گرفته شود و حتی باید از آنها حمایت هم بکنند و مطمئن باشند که چیزی از آنها کم نخواهد شد درست مانند هنرمندان گلها که اسنادشان موجود است که چگونه به گرمی از جوانان استقبال میکردند و حامی و مشوق آنها بودند؛ به راستی باید از آنها درس زندگی گرفت.
با توجه به اینکه رشته تحصیلی شما در دانشگاه روانشناسی بوده، آیا این موضوع تأثیری در نگرش شما به موسیقی گذاشته است؟
برای من روانشناسی و موسیقی دو روی یک سکه بودند و این دو رشته تمام زندگی مرا احاطه کردهاند. نگاه من به موسیقی از کودکی با دیدگاهی روان شناسانه بود و همیشه برای من جالب بود که موسیقی چگونه میتواند تا این حد در انسان تأثیرگذار باشد. وقتی به عنوان یک موسیقیدان به روانشناسی نگاه میکنم، میبینم که جای موسیقی در روان شناسی در صورتی که آن را از روان شناسی حذف کنیم همیشه خالی است و موسیقی میتواند در خدمت روانشناسی باشد.
موسیقی چگونه میتواند در خدمت روانشناسی باشد؟
این دو علم که هر دو هم علم هستند، میتواند به یکدیگر کمک کنند و استفاده مفیدی از آنها بشود. در کشورهای مختلف دنیا به موسیقی درمانی به عنوان رشتهای مجزا و علمی نگریسته میشود و از اعتبار آکادمیکی هم برخوردار است؛ حتی کلینیکهایی در این زمینه وجود دارد.
مهمترین فعالیتهای شما در این زمینه چیست؟
من عضو انجمن هیپنوتیزم بالینی ایران هستم و با توجه به سابقه هنری خود سعی کردهام که از این دو رشته استفاده کنم تا حرف تازهای در باب چگونگی به کار گرفتن موسیقی در هیپنوتیزم درمانی علمی داشته باشم که حاصل آن کتابی با عنوان “کاربرد موسیقی در هیپنوتیزم درمانی و مراقبه” است. این کتاب پلی بین علم روانشناسی و موسیقی درمانی است.
شما از معدود افرادی هستید که در ایران در حوزه موسیقی درمانی فعالیتهایی داشتهاید. وضعیت کنونی این رشته در ایران چگونه است؟
در ایران موسیقی درمانی بسیار نوپاست و نیاز به تلاشهای بیشتری دارد و انتظار است که در آینده به موسیقی درمانی با دیدی علمی و آکادمیکی نگریسته شود و کلینکهای درمانی در این زمینه به وجود بیاید.
شما مرکزی را با عنوان “خانه عود” تأسیس کردهاید. انگیزه شما از این کار چیست و چه اهدافی در آنجا دنبال میشود؟
خیلی از کشورهای اسلامی به خاطر اهمیت این ساز مرکزی تخصصی برای این ساز به نام بیت العود دایر شده است و من هم بر حسب علاقه دست داشتم که در ایران هم چنین اتفاقی بیفتد و با تلاش شخصی خود خانه عود را تأسیس کردم تا بتوانیم در زمینه آموزش عود، پژوهش درباره این ساز و آشنایی جوانها با این ساز فعالیت کنیم. آرشیو نت برای ساز عود یعنی نت عود نوازان مشهور جهان را داریم که هر کدام از دوستان که خواستند میتوانیم در اختیار آنها قرار بدهیم.
آرشیو خود ساز عود را داریم و موزه عود را داریم که انواع مختلف ساز عود و خانواده این ساز که در طول تاریخ فراموش شدهاند را احیا و بازسازی کرده و در آنجا قرار دادهایم. یک کتابخانه شنیداری داریم که عود نوازان میتوانند از آن استفاده کنند همچنین آرشیوی از مضرابهای مختلف این ساز وجود دارد و در کل هر چیزی که یک عود نواز برای تکمیل اطلاعات خود در این زمینه نیاز داشته باشد در خانه عود وجود دارد.
نظرتان درباره سازهای ابداعی و یا سازهایی که پس از گذشت سالها فراموشی توسط عدهای از هنرمندان از جمله خود شما احیا میشوند، چیست؟
ابداع سازهای جدید در صورتی که خلأ در این زمینه وجود داشته باشد و بتوان آن را پر کرد بسیار مفید خواهد بود، اما در غیر این صورت چنین نیست. من غیر از کارهای ابداعی چند نمونه از عودهایی را که قبلاً وجود داشته و به مرور زمان فراموش شده را بازسازی کردهام تا هنرمندان امروزی از صدای آن محروم نباشند. یک نسخه از این ساز در موزه موسیقی و نسخه دیگرش در خانه عود موجود است که دوستان با مراجعه به آن میتوانند اطلاعات خوبی کسب کنند.